آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان عشق ان باشد که حیرانت کند!!!!! loveeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
♥شعرهای عاشقانه♥ " معجزه " ♥ " قشنگترین شعر " ♥دوستای گلم فقط شعر هایی که اسمشون توی نوار عنوان صفحه داخل علامت (♥ " " ♥) نوشته شده آپ جدیدن و بقیه مال آپ های قبل هستن !
توی ادامه مطلب هم شعرهایی هست که دوست داشتین می تونین یه نگاهی بهش بندازین !
معجزه خدا منو آفرید که عاشق تو باشم چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : raha solati
قشنگترین شعر
من چرا هیچی به یاد هیچکسی نمیارم ؟ این منم که از همه آدما خاطره دارم ؟
مث یه دفتر خاطرات دلم حرفها داره نمیخوام پیشم باشی اینجوری خیلی بهتره
بزا تو همون روزا سیر کنم و زنده باشم نمیخوام به زور توی زندون قلبت جا بشم
خاطره میاد و سنگ پرت میکنه به شیشمون میگه بوی عطر تو پیچیده توی آسمون
پنجره باز میشه و منو تا ابرا میبره انگاری تو آسمون چشمای تو قشنگتره
رنگ چشمای تو از شب منم سیاهتره من میخوام با تو بره رنگ سیاه خاطره
من شاید هیچی به یاد هیچکسی نمیارم اما تو دلم بدون،از همه کس یادی دارم
مث رودخونه ها یک جا نمیمونی تو میری تو میری از پیش من آخه تو هم مسافری
اما اشکالی نداره تنهایی رفیقمه بی تو بودن تا ابد قشنگترین شعر منه چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : raha solati
دُختـــَر اَست دیگـَر... گـــآهـے دلَش مے خـوآهـَد چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : raha solati
در شب کوچک من ، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست
گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟
در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است ابرها، همچون انبوه عزاداران لحظهء باریدن را گوئی منتظرند
لحظه ای و پس از آن، هیچ. پشت این پنجره شب دارد می لرزد و زمین دارد باز می ماند از چرخش پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و تست
ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من [بگذار و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش لبهای عاشق من بسپار باد ما را با خود خواهد برد باد ما را با خود خواهد برد
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:32 :: نويسنده : raha solati
من.....
به دنبال دستانی هستم که هیچگاه دست سردم رارهانکند.... به دنبال قلبی هستم که جایی برای عشق آتشینم داشته باشد.... به دنبال دلی هستم که دروغ او رانشناسد.... چشمانی که چشمانم رابه خاطربسپارد..... ولبانی که نامم رازمزمه کند.... به دنبال عشقی هستم که درآن جدایی معنایی ندارد..... وگاه اگرازدلم رنجیدپاروی عشقش نگذارد...... من.... به دنبال سوارنشین اسب سپیدرویاهانیستم..... تنهابه دنبال دلی هستم که مفهوم عشق را درک کرده باشد....
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : raha solati
آدمـ وقتی عـاشــق شـد چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : raha solati
تــو مــال منـی خــودم کشــفـت کـردهـ ام تــو بـا مـن می خـنـدی بــا مـن گـریـهـ می کـنـی درد دلــت را بـهـ مـن می گـویـی دیـــــوانـــــهــــ ! دلـــت بـــرای مـــن تــنــگ می شــــود ضـــربـان قـلـبـت بـا مـــن بـالا مـی رود بــا ســــــکـوتم، بــا صـــدایــم بــا حـضـــورم، بـــا غــیـبـتم .. تــو مــال منـی ایــن بــلاها را خـــودم ســرت آوردم بـــهـ مــن می گویی دوســـتـت دارم و دوســـت داری آن را از زبان مــــن فـقـط "مـــن" بشــنـوی بــرای کــهـ مــی تــوانـی مـثـل بــچـهـ هــا خــودت را لـــــوس کنی، نــازت را بـخـرد ، و بــهـ تـــو دـست نـزنـد ؟ چــهـ کســی بـا یـک کـلـمـهـ ، بــا یــک نــگـاهــ ، دلــت را می ریــزد ؟ بــعــد خــودش جــمــع می کند و ســـر جــایــش مــی گذارد ؟ چــهـ کســی احســاسـت را تـر و خشـک می کند ؟ اشــکـت را درمــی آورد ، بــعـد پــاک مــی کـنـد ؟ چــهـ کــســی پــیــش از آن کـهـ حــرفت را شـــروع کنی تا تــهـ آن را نـفــس می کشد؟ دیـــــوانـــــهــــ ! مــن زحمتت را کشــیـدهـ ام تــا بـفـهـمی هــــنـوز مــی توانی انـتـظار بکشـی تــپـش قـلـب بگیری ، عـــاشــــق شوی تــو حــق نداری خـــودت را از مــن و مـــن را از خــودت بگیری تــو حــق نداری " خــودت " را از خــودت بگیری مــن شــکایت مــی کنــم از طــرف هــر دویـمان از تـو بـه تــو چــهـ کســی قـلـب مـــرا آب و جــارو مــی کند دانــهــ مـی پاشد تا کـلـمـات مثل کبوتر از ســر و کول مـن بالا بروند ؟ چـهـ کسـی همـان بلاهایی که مــن سـر تـو آوردم ســر مــن آوردهـ ؟ مــن مـــال تـــــــوام دیـــــوانـــــهــــ ! زحــمتــم را کشــیــدهـ ای کشـــفم کردهـ ای دســــتت را بهـ مــن بدهـ + I'm Crazy چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:26 :: نويسنده : raha solati
نگو بار گــــــران بـودیـــــمو رفتـــــیــــــم نگو نامهــــربان بـودیـــمو رفــــتـــــیم نگو ، اینها دلیل محکمـــی نیست بـگو با دیگران بودیمو رفتــیم چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : raha solati
|